• وبلاگ : خاك باران خورده
  • يادداشت : هم دوره اي
  • نظرات : 22 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + soha 

    chera hichkas dar morede mordane yaroo harf nazade?

    + دوستت 

    سلام دوست عزيزم

    خيلي خوشحالم باز هم به روز شدنت را به تماشا نشسته ام

    هميشه پيروز باشي

    التماس دعا

    اين هم يك انشاء از يك دختر كوچولو 10 ساله

    از زبان معلم اين دانش آموز: مسلما اين موضوع انشاء براي هزارمين بار تکرار شده ، فقط براي اينکه تغييري ايجاد بشود موضوع را اين جوري پاي تخته نوشتم " مي خواهيد در آينده چه کاره بشويد . الگوي شما چه کسي است ؟

    " و برايشان توضيح دادم الگو يعني اينکه چه کسي باعث شده شما تصميم بگيريد اين شغل را انتخاب کنيد . انشاء ها هم تقريبا همان هايي هستند که هزار ها بار تکرار شده اند ، با اين تفاوت که چند تا شغل جديد به آن ها اضافه شده كه بطور مثال ميتوان اين رشته ها را نامبرد:
    از زبان يك دانش آموز: من گفتم دوست دارم كه مهندس هوا و فضا شوم ولي پدرم مي گويد الان ام وي ام ( منظور همان MBA است ) كه بهترين رشته ي دنيا است و خيلي پول دارد.

    از زبان ديگر دانش آموز ميشنويم : دوست دارم مهندسي اتم بخوانم ولي پدرم دوست ندارد مي گويد اگر آشپزي بخوانم بيشتر به دردم مي خورد و ...
    ولي اعتراف مي کنم از همه تکان دهنده تر اين يکي است " مي خواهم فاحشه بشوم " شايد اولين باراست که يک دختر بچه ده ساله چنين شغلي را انتخاب کرده .

    " خوب نمي دانم که فاحشه ها چه کار مي کنند ... ( معلومه که نمي داني ) ولي به نظرم شغل خوبي است . خانم همسايه ما فاحشه است .اين را مامان گفت . تا پارسال دلم مي خواست مثل مادرم پرستار بشوم . پدرم هميشه مخالف است . حتي مامان هم ديگر کار نمي کند .من هم پشيمان شدم . شايد اگر مامان هم مثل خانم همسايه بشود بهتر باشد او هميشه مرتب است . ناخن هايش لاک دارند و هميشه لباس هاي قشنگ مي پوشد . ولي مامان هميشه معمولي است . مامان خانم همسايه را دوست ندارد . بابا هم پيش مامان مي گويد خانم خوبي نيست . ولي يک بار که از مدرسه بر مي گشتم بابا از خانه آن خانم بيرون آمد . گفت ازش سوال کاري داشته . باباي من ساختمان مي سازد . مهندس است . ازش پرسيدم يعني فاحشه ها هم کارشان شبيه مهندس هاي ساختمان است ؟ خانم همسايه هنوز دم در بود . فقط کله اش را مي ديدم . بابا يکي زد در گوشم ولي جوابم را نداد . من که نفهميدم چرا کتکم زد . بعد من را فرستاد تو و در را بست .

    ... من براي اين دوست دارم فاحشه بشوم چون فکر مي کنم آدم هاي مهمي هستند . مامان هميشه مي گويد که مردها به زن ها احترام نمي گذراند .ولي مرد ها هميشه به خانم همسايه احترام مي گذارند مثلا همين باباي من . زن ها هم هميشه با تعجب نگاهش مي کنند ، شايد حسودي شان مي شود چون مامانم مي گويد زنها خيلي به هم حسودي مي کنند . خانم همسايه خيلي آدم مهمي است . آدم هاي زيادي به خانه اش مي آيند . مه شان مرد هستند.

    براي من خيلي عجيب است که يک زن رئيس اين همه مرد باشد . بعضي هايشان چند بار مي آيند . بعضي وقت ها هم اين قدر سرش شلوغ است که جلسه هايش را آخر شب ها تو خانه اش برگزار مي کند . همکارهايش اينقدر دوستش دارند که برايش تولد گرفتند. من پشت در بودم که يکي از آنها بهش گفت تولدت مبارک. بابا مي خواست من را ببرد پارک ، بهش گفتم امروز تولد خانم همسايه است . گفت مي داند . آن روز من تصميم گرفتم فاحشه بشوم چون بابا تولد مامان را هيچ وقت يادش نمي ماند.

    تازه خانم همسايه خيلي پول در مي آورد . زود زود ماشين هايش را عوض مي کند . فکر کنم چند تا هم راننده داشته باشد که مي آيند دنبالش . اين ور و آن ور مي برند .
    من هنوز با مامان و بابا راجع به اين موضوع صحبت نکردم . اميدوارم بابا مثل کار مامان با کار من هم مخالفت نکند"

    + سپيده دم رويش 

    اگر بخواهم انديشه هاي آرامش بخشم را ادامه دهم، بايد با مردمي آرامش جو و انديشمند همگام شوم.

    سلام همراه هميشگي من

    به روزم و منتظر

    شاد باشيد و آرام

    وقتي تو را فرياد مي زنم و مي گويم: خدا.... نيرويي در درونم همچو برگشت صدا در کوهستان به جنبش مي آيد?و مرا مي گويد: خود آ

    سلام و درود

    با مديريت مسئوليت ها" به روزم.
    مستدام باشيد.

    سلام عزيزم
    بلاگت خيلي عالي شده
    پايا و مانا باشي گلم

    سلام دوست من

    به روزم با سوالي که ذهنم را مشغول خود کرده. منتظر حضورت هستم و مشتاق شنيدن پاسخت.

    با آرزوي آرامش چشم به راهم
    [گل]

    + فاطمه كشاورز 

    از نهايت شب حرف ميزنم
    من از نهايت تاريکي
    اگر به خانه ي من آمدي براي من اي مهربان چراغ بيار
    و يک دريچه که از آن به انتهاي کوچه ي خوشبخت بنگرم...
    " فروغ فرخزاد

    سلام و درود

    با به ياد دوست شفيق : زنده ياد قيصر امين پور" به روزم.

    ياحق.

    سلام نمي خواستم اولين كامنتي كه ميذارم براي عرض تسليت باشه خدا بيامرزتش ...

    + فاطمه كشاورز 

    چه بي خيال نشستم چه کوششي، چه وفايي ؟!!
    فقط نشستم و گفتم خدا کند که بيايي .

    با / سحر نزديك است به روزم - و منتظر نگاه گرمت

    به اميد ظهور .........................يا مهدي ادرکني (عج )

    + فاطمه كشاورز 

    سلام بانو

    :(

    چقدر سخت است و ناباورانه اما حقيقتي تلخ است.

    وقتي شاهدي باشي بر رفتن يك دوست. يك آشنا...

    براي روحش آرامش و براي ديگران صبوري آرزو مي كنم.

    بايد قدر دانست

    قدر بودن ها را

    آخر ناگهان زود دير مي شود...

    سلام خانومم

    يادت باشه مديون اين همه دوستايي هستي كه به اميد به روز شدن بهت سر ميزنن و تو...

    دوست گلم به روزم و منتظر نگاه قشنگ و هميشگيت با اون نظرهاي عاليت

    آرامش هديه لحظه هايت

       1   2   3      >