سلام بانوي خاكهاي باران خورده...يادم هست بارانهاي آنجا چنان سيل اسا مي آمد كه پنجره و خاك كه هيچ...ديوار اتاق را هم خيس مي كرد...
خيلي قشنگ نوشته بودي!